کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ




نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو




آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





 
گاهي ديدار
آن خياباني است که عشق را
در ابتداي آن ملاقات مي کني
و در قلب آدم چيزهايي نو مي شود
چيزهايي که براي هميشه دوستشان خواهي داشت
مثل آرزوهايي که در چشم يک نفر جا گذاشته اي...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:13 | |








خدايا هر گاه که پشت ظاهر خندانم دلي اندوهناک داشتم
 و براي بيان آنچه در دلم بود و به دنبال گوش شنوايي بود
منتها تو به ياري ام آمدي و چراغ دلم را روشن کردي
اميدي دوباره به من بخشيدي و روحم جلايي يافت
کاش بتوانم لايق الطاف الهي تو باشم... 

آمين 

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:10 | |







حَتــــــي مُقَــــــدَس تَـريــن مـريــمــ هـمــ

دِلــــش آغــــــــوش ميخــــــوآسـتــــ... 

چِهـ بـِرِســــَد بهـ مَــنِ لعنتـــي ... !!!  


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:4 | |







 

اين جهان پر از صداي حرکت پاهاي مردمي است

که همچنان تو را مي بوسند

در ذهن خود طناب دار تو را مي بافند

مردمي که صادقانه دروغ مي گويند

و خالصانه به تو دروغ مي گويند

در اين شهر ،هرچه تنهــاتر باشي

 

پيـــــــــروز تري

اين روزها چه قدر دلم هواي آن روزها را کرده …


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:58 | |







 

در دنيا فقط 3 نفر هستند كه بدون هيچ چشمداشت و منتي

و فقط به خاطر خودت خواسته هايت را برطرف ميكنند،

پدر و مادرت و نفر سومي كه خودت پيدايش ميكني،

مواظب باش كه از دستش ندهي

و بدان كه تو هم براي او نفر سوم خواهي بود

چرا که در ترسيم تقديرت نيز نقش خواهد داشت

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:52 | |







 

عشق چيست ک همه ازآن ميگويند؟ع:عبرت زندگي،ش:شلاق زمانه،ق:قصاص روزگار.

افسوس ک شلاق زمانه راخوردم،قصاص روزگارراکشيدم اماعبرت نگرفتم.

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:47 | |







من در ميان مردمي هستم که باورشان نميشود تنهايــــم
ميگويند خوش بحالت که شادي
نمي دانند دليل شاد بودنم باج به آنهاست
براي دوست داشتن مـــــــن


[+] نوشته شده توسط مریم در 22:42 | |







  چه اشتباه بزرگی میکنم..

 

که من اینجا برای تو میگریمو تو....

 

دور از من قهقه میزنی!!!

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 13:22 | |







عشق یعنی یکی بود یکی ... نآبود 


[+] نوشته شده توسط مریم در 13:20 | |







   خدایا پروانه ات نبودم !

شعله ی عشقت را به رویم خاموش نکن که تنها فانوس تنهایی من است

و آغوش گرم تو ؛ تنها آرامگه خستگی ها و گریه هایم..

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 13:16 | |







يادت باشه

وقتى واسه كسى همه كس شدى
اون كس بعد ازتوخيلى بى كسه
يا براى كسى همه كس نشو
يا اگه شدى
به فكر بى كسى هاش هم باش ...!!!

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 18:46 | |







مچاله كن ، بشكن ، بند بزن ، خط بزن ،

خلاصه راحت باش ... ،

ارث پدرت نیست ،

دل تنهای من است....

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 18:33 | |







 

    • פֿـیلے سـפֿـتـﮧ بـﮧ פֿـاطر کسے کـﮧ دوسشـ دارے همه چیزو
      از سر راهـﭞ פֿـط بزنے
      بعـدبفهمے פֿـودﭞ تو لیستے بودے کـﮧ اوטּ
      بـﮧ פֿـاطریکے دیگـﮧ פֿـطـﭞ زده!!

 

 

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:47 | |







  1. خدایا
    به تو سپردمش
    اما یه خواهشی ازت دارم
    یه روزی
    یه جایی
    بغل یه غریبه
    "مست مست"
    بدجوری یاد من بندازش

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:32 | |







  1. به مـن قــول بـده....
    در تمــام سالهایی که باقــــی مانده
    تا ابـد....
    مـواظــب خودتـــــــــ باشـــ ......
    دیگـــر نیـسـتـم که یادآوری اتــــ کـنَــم!

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:22 | |







  1. افسانه ها را رها کن

    دوری و دوستی کدام است...


     
    تو اگر نباشی دیگری جایت را پر میکند .... به همین سادگی!

     

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 14:9 | |







  1. این روزا هر چی میدوم نمیرسم
    نکنه کلاغ آخر قصه ها شده ام!!!!!


 


[+] نوشته شده توسط مریم در 14:6 | |







  1. دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
    نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
    بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
    مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید.
    زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.
    مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
    20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
    همه تعجب کردند.
    مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 14:0 | |







  1. خدايا دستم به آسمانت نمي رسد، اما تو که دستت به زمين ميرسد بلندم کن
     

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 13:53 | |







  1. بـزن بـﮧ سَـلآمتے ِ حَـرفـآے ِ دل ـت

    ڪــﮧ بـﮧ ڪسے نگُفتے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتے ِ اینڪـﮧ ڪوه ِ درد بودے

    ولے دم نـزدے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتے ِ تَنـهایے هـآت

    وَلے تَنـهآیے رو دوست نَـدآشتے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتے ِ آرزوهـآیے

    ڪـﮧ نَتونستے لَمسشوטּ ڪـنے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتے ِ عشقے ڪـﮧ

    طـآلعش بــﮧ اِسمت نَـبود

    وَلے هَـنوزم دوسش دآرے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتے ِ شَب ـهآیے ڪـﮧ

    تـو تَنـهـآییهـآت ڪًــریـﮧ ڪــردے

    وَلے نـمیـدونستے بَـرآے ِ چے...

    بـزن بـﮧ سَلآمتی دوست و آدم ـهآیے ڪـﮧ

    اَز پُـشت خَنـجر زَدن

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 13:48 | |







  1. هرچه قدر بیشتر آدمها را میشناسی تنهاییت دلچسب تر میشود...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 21:29 | |








  1. مــــَـــرבے ؟؟

    هــرچـقــבر مـــَـــغـــــــــرور ... !

    هــرچـقــבر صـــــــــــآدق ... !

    هــرچـقــבر ωــــــــــآده ... !

    هــرچـقــבر جـــَــذاب ... !

    هرچقــבر مـَـڪــآر ... !

    בرωـــــــــت . . .

    امــآ گـآهـے

    بــراے فــتـح یـڪـــ وجــب از جـغــرافـیــآےِ زטּ

    بــآیــב بــﮧ زانـــو بــیـفــتــے ... !!
     

 smstak.com عکس عاشقانه


[+] نوشته شده توسط مریم در 21:18 | |







  1. رضا توی فیلم "حوض نقاشی" به پسرش می گفت

    گریه نکن !

    مرد که گریه نمی کنه ..

    بعد مکثی کرد و گفت

    نه .. گریه کن

    اصلا گریه مال مَرده ..

    فقط سرت رو بگیر بالا و مث یه مرد گریه کن ...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:38 | |







  1. همیشه دلتنگی ام را در دریای آغوش تو ریختم
    عجیب این دریا معجزه می کند
    تمام غم را می بلعد
    و باز آرام آرام است

    دریای لاجوردی من

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:32 | |







  1. مثل کبریت کشیدن در باد
    زندگی دشوار است
    من
    خلاف جهت آب شنا کردن را
    مثل یک معجزه باور دارم
    آخرین دانه کبریتم را میکشم
    در این باد
    هر چه باداباد...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 20:6 | |







  1. روی تخته سنگی نوشته شده بود:
    اگر جوانی عاشق شد چه کند؟…
    من هم زیر آن نوشتم:
    باید
    صبر کند…
    برای بار دوم که از آنجا گذر کردم
    زیر نوشته ی من کسی نوشته بود:
    اگر صبر نداشته باشد
    چه کند؟…
    من هم با بی حوصلگی نوشتم:
    …..بمیرد بهتراست
    برای بار سوم که از آنجا عبور می کردم.
    انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد.
    اما………….
    زیر تخته سنگ
    جوانی را مرده یافتم…..!

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 19:59 | |







 
 
شخصی نزد حلاج اومد و گفت
 
 
 
من سالها ثروتم رو جمع کردم که به عربستان برم و خدا رو زیارت کنم
 
 
 
در راه که می رفتم به روستایی رسیدم که به خاطر جنگ ویران شده بود 
 
 
مردم زخمی بودن و سر پناهی نداشتند 
 
 
مقداری از ثروتم را خرج ساختن سرپناه و دارو برای مردم کردم
 
 
به روستای دیگری رسیدم کودکان یتیم و گرسنه را دیدم با باقی مانده ثروتم برای انها غذا تهیه کردم
 
 
به روستای دیگری رسیدم جوانی را دیدم زیر درخت نشسته بود تنها
 
 
و غمگین پرسیدم چرا ناراحتی گفت دختری که دوسش دارم پدرش گفته دخترش را به کسی میدهد
 
 
 
 که اسب داشته باشد  
 
 
 
 
من اسبم را به او دادم
 
 
به خود امدم دیدم دیگر هیچ چیز ندارم
 
 
از ادامه دادن راه منصرف شدم و به شهرم بازگشتم
 
 
وبا نارحتی به حلاج گفت
 
 
من بعد از این همه سال انتظار نتوانستم خدا را زیارت کنم


و حلاج به او گفت
 
تو خدا را زیارت کردی
 
 
 
خدا سرپناهی نداشت
 
 
تو برای خدا سر پناه ساختی
 
 
خدا زخمی بود تو خدا را درمان کردی
 
 
خدا گرسنه بود تو خدا را سیر کردی
 
 
خدا تنها و غمگین بود تو خدا را از تنهایی در اوردی
 
 
و حلاج در پایان گفت خدای حقیقی در هیچ کشوری و بر هیچ زیانی زندانی نیست
 
خدا یاری رساندن به انسانهاست 

[+] نوشته شده توسط مریم در 18:53 | |







  1. این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش
    همین بس که :
    نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است
    با تیغِ کُند

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 18:37 | |







  1. خدایا …

    دلم مرهمی می خواهد از جنس خودت!


    نزدیـــک؛


    بی خطــــر،


    بخشــــنده…


    بی منّـــــــــــــــــت … !

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 18:36 | |







  1.  


    زندگی شیرین است!
    زندگی باید کرد... ولی نه به هر قیمت
    و بدانیم که
    شبی خواهیم رفت .... !!!
    و شبی
    هست که نباشد، پس از آن فردایی ...

 


[+] نوشته شده توسط مریم در 12:45 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد